« شگفت انگیزترین رفتارانسانبوسه به درگاه رضا »

به به گفتن‌ها گاهی برای خوش آمد دیگران است
کسی مرا مهمان کرده به غذایی
حتّی اگر برایم لذیذ هم نبوده باشد
ولی بَه بَهی می‌کنم تا میزبان دلش خوش باشد 
به غذای خوش‌مزه‌ای که به من داده
امّا گاهی به به از ته دل است
به قدری از غذا لذّت می‌بری 
که دست خودت نیست بِه بَه بَه می‌‌آیی.
لذّت همان بَه بَه از ته دل است.

عاشق که نباشی
نهایت لذّت‌هایت در همین خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها
پوشیدنی‌ها و گشتنی‌ها خلاصه می‌شود.
این‌ها هم که با تکرار دشمن‌اند.
کمی که تکرار می‌آید به سراغشان
لج می‌کنند و دیگر لذّت نمی‌دهند.
آدمی که لذّتش از دایرۀ اینها بیرون نمی‌رود
همیشه در اضطراب تکرار به سر می‌برد.
تا صدای پای تکرار می‌آید
به دنبال چیز تازه‌ای می‌گردد.
پس یک اضطراب دیگر هم اضافه شد به اضطراب‌هایش: 
آیا چیز نو پیدا می‌شود یا نه؟
لذّت‌های این چنینی کم کمش با این دو اضطراب همراه‌اند.

باید عاشق شد تا فهمید جز عشق هیچ لذّت دیگری
با تکرار رفیق نیست.
عشق هر چه تکرار می‌شود تازه‌تر می‌شود.
عاشق‌ها دنبال تکرار عشق‌اند.
کسی که امروز دنبال معشوقی و فردا دنبال معشوق دیگری است
در فرهنگ عاشق‌ها هوس‌باز خوانده می‌شود؛ حتّی عاشق‌های زمینی.
کسی که از تکرار عشق فراری است، عاشق نیست.
وقتی که طعم عشق چشیده می‌شود
می‌توان فهمید که هر طعمی به جز طعم عشق
هر چه قدر هم که لذیذ باشد، بی‌مزه است.
طعم عشق،‌ فرصت عرض اندام به طعم‌های دیگر را نمی‌دهد.

آقا!
می‌شود کمی فرصت بدهی به من؟
می‌خواهم ببینم لذّت‌هایی که مرا سرمست می‌کند چیست؟
آیا طعم عشق تو
لذّتی را در وجود من کم‌رنگ کرده است؟
دارم می‌گردم. امید دارم چیزی پیدا کنم.
من از کدام لذّت‌ها گذشتم تا لذّت عشق تو در کامم کم نشود؟
شاید من نمی‌بینم، می‌شود تو به کمکم بیایی؟
یعنی حتّی یک لذّت هم نیست
که در رقابت با لذّت عشق تو باخته باشد؟
نه، ناامید نمی‌شوم. باز هم می‌گردم
ولی دیگر تو را معطّل پیدا شدن نمی‌کنم.
فردا شب از من نپرس که آن لذت را پیدا کردم یا نه؟
پیدا کردم، خودم فریادش می‌زنم
پیدا هم نکردم، با آتش شرمش می‌سوزم.

شبت بخیر خوش‌طعم‌ترین عشق عالم!
#بهانه_بودن 
#شب_بخیر 
#محسن_عباسی_ولدی


موضوعات: درخت
   دوشنبه 8 اردیبهشت 1399


فرم در حال بارگذاری ...